...
ما کان
ما یکون:
"ما هیچ...
ما نگاه..."×
× از سهراب
- ۱۰ نظر
- ۱۶ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۵۲
ما کان
ما یکون:
"ما هیچ...
ما نگاه..."×
× از سهراب
روزی که دور نیست
گنجشک سرزمین مقدس
پرواز پرحماسهٔ خود را
با بالهای سرخ ابابیل
تکرار میکند
روزی که رود اردن
راهش را
رو به مدیترانه عوض میکند
لبریز از قصاید درویش
دریای مرده را
بیدار میکند
زیتون پیر،
باز
کبوتر را
بر آشیان شانهٔ امنش
از عطر خندههای خداوند
سرشار میکند
روزی که دور نیست
کابوسهای صخرهٔ صهیون
تعبیر حسن یوسف را خواهد دید
دستان کودکان فلسطین،
به جای سنگ
از گوشهگوشهاش
آوازهای روشن داوود را خواهدچید
روزی که دور نیست
تقدیر ناگزیر جهان، غیر نور نیست!
خیره به پنجرهء روبرو
خشکیده بر دیوار
سر گوزن
سلام دوستان عزیز؛ دلم تنگ همه شماست... ببخشید که به خاطر خرابی کامپیوتر و خودم این مدت نتونستم خدمت برسم و جواب محبتاتون رو بدم. امیدوارم بتونم باز اینجا فعال باشم.
دریای علی الطّلوع و لنجی باشد
من باشم و تو، خلوت دنجی باشد
صبحانه هم از لبت... ولی نه، بگذار
در قافیه ام نان ِ برنجی باشد!
.: پدر :.
.: مادر :.
نه شاهینی
و نه عقلت
به دامنهی پرواز کبوتران نجف میرسد؛
همین!
سیگاری روشن میکنم
و به ترانهای از اولاد علی میاندیشم
که ناخوانده مانده برای روز مبادا
که زودتر بادا!...
پینوشت:
از جناب آقای حسیننژاد بخوانید: من شیعهام!
و طرح سرکارخانم مردانی را ببینید: پنج خطّ حمّال شیطان!
سخن آخر: نام خانوادگی من «نقیان» است؛ تا کور شود هر آن که نتواند دید!
خواستم از او بنویسم؛
قلم از پهلو
شکست...
سلام. بی هیچ حرف دیگری، از خدای مهربان، سالی پربرکت برای سروران و عزیزان آرزو میکنم. نوروزتان مبارک!
1)
همه منتظرند
مسیح برگردد؛
من
چشمبهراه مریمام...
2)
آه ِ من هرگز نمیگیرد تو را بانو
گرچه میسوزد دلم، امّا خیالت تخت
شعلهاش آبیست!
ای فالگیر ِ کوچک ِ خوشلهجه!
در دستهای گنگ ِ بلاتکلیف
دنبال ردّ پای کدامین غریبهای؟
این بغضهای سرزده
معنا نمیشوند
زحمت نده زمین و زمان را!
در من مسافریست
که هرگز نمیرسد...
پینوشت: عنوان اینپست، از آوازیست محلّی...
وقتی برادرم مرد در آن غروب سنگین
حتّی کبوتران هم انگار مرده بودند
گنجشکهای خسته در زخمههای سرما
آوازهای خود را از یاد برده بودند