سرخگل...
- ۱ نظر
- ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۶:۳۴
به عبّاس حسیننژاد که عزیز است:
میتوان ماه بود
و در خیال برکهای کوچک گنجید
میتوان گسترهای سبز بود
نقش بسته بر چشمان کودکی
میتوان غزلی بود بالیده در قرنها
و زمزمه شد بر لبان عابری غریب
چنین که تویی
نشسته بر دلِ کوچکم
خیره به پنجرهء روبرو
خشکیده بر دیوار
سر گوزن
.: پدر :.
.: مادر :.
نه شاهینی
و نه عقلت
به دامنهی پرواز کبوتران نجف میرسد؛
همین!
سیگاری روشن میکنم
و به ترانهای از اولاد علی میاندیشم
که ناخوانده مانده برای روز مبادا
که زودتر بادا!...
پینوشت:
از جناب آقای حسیننژاد بخوانید: من شیعهام!
و طرح سرکارخانم مردانی را ببینید: پنج خطّ حمّال شیطان!
سخن آخر: نام خانوادگی من «نقیان» است؛ تا کور شود هر آن که نتواند دید!
خواستم از او بنویسم؛
قلم از پهلو
شکست...
سلام. بی هیچ حرف دیگری، از خدای مهربان، سالی پربرکت برای سروران و عزیزان آرزو میکنم. نوروزتان مبارک!
1)
همه منتظرند
مسیح برگردد؛
من
چشمبهراه مریمام...
2)
آه ِ من هرگز نمیگیرد تو را بانو
گرچه میسوزد دلم، امّا خیالت تخت
شعلهاش آبیست!
باخبر شدم که استاد رضا کاظمی نمایشگاهی مجازی برای فروش آثارشون به نفع امور خیریه برگزار کردند که دوستان میتوانند از آن بازدید کنند و هم از زیبایی آثار خط، نقاشی و کاشی بهره ببرند و هم زیبایی یاری...
==========================================